پاییز را دوست دارم...
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب های سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام
بخاطر معصومیت کودکی ام
بخاطر نشاط نوجوانی ام
بخاطر تنهایی جوانی ام
بخاطر اولین نفس هایم
بخاطر اولین گریه هایم
بخاطر اولین خنده هایم
بخاطر دوباره متولد شدن
بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر
بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه
بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...
روزی می رسد که خواهی فهمید
یک زن ، هر چقدر هم عاشق باشد؛
هر چقدر هم خود آزار
و هر چقدر هم دیوانه
سردی که ببیند؛
هر چقدر هم بی مقصد باشد
هرچقدر هم بی خانه
پای رفتنش فلج نمی شود ..!
میرود......
اون رفیــق مهربونــم رو کـدوم قلــه نشستــه
تو کجـای این زمینه، از چه خاکی شده خسته
نمی دونم كه كجایی، یكـی میگـه دور دورایی
تو سویسی یا كه دانمـارك،كی پر و بالتو بسته
وقتی كه كل كل می كردیم یادته توی سمینـار
من می گفتم، تو می گفتـی،یه عالم راز نگفته
شهر ما چه با صفا بود وقتی دوستام همه بودن
اون صفــا و مــهــربـونـی بعــد اونــا دیگــه رفتـه
هـر كـدوم یه جـای دنیــا، شایــدم غریـب و تنـها
ولی یادشــون همیشــه، تـوی یـاد ما نشسته
حسنی تو قصـــه ما، مهـربـــون و بی ریــــا بود
گـرچـه از جبــر زمـونـه دلش از غصــه شكسته
ساده بودین و صمیمــی، آی رفیقــای قدیـمی
كاش میشد یه لحظه دنیا،بشه دنیای گذشته
نگو عمرمونحروم شد،عشقامونچهبیدومشد
مهرتون تا دنیـا دنیـاست، توی قلبـمون نشسته
یكـــــی از این ور دنیـــــا، با تمـــــوم خستگیها
هدیه میفرسته براتون،گلعشق دستهبه دسته
خسته و دلگیر در شهری غریب
مانده ام لبــــــریز از دلـــواپسی
دل پر از حال و هوای دوستــان
یـــاد از دوران شــاد اطلســـــی
یــــاد دوران رفاقتهــــــــای دور
دوستـــــان عاشق و خیلی صبور
یــــادآن باران نم نم روی خــــاك
عاشقــــــان ساده با دلهای پـــاك
دیگر امروز آن رفاقتها كجــاست؟
دوستان روی سخنها با شمــاست
مانده ام در سوگ این دل مـردگـی
روزهــــای پرسه در افســـردگـی
پس چه آمـــد بر سر آن زنـدگــی
سهـــم دلهامان همه شرمنـــدگــی
دوستـان رفتند و ما تنها شـــدیم؟!
یا كــه ما ماندیم و بی فردا شــدیم
كاشـــكی میشد دوباره گریـــه كرد
خاطــری از خاطــراتم زنــــده کرد
کاشکی می شد در این فصل غریب
لحظــه ای اندوه را شرمنـــده كرد
بغضی که مانده در دل من وا نمیشود
حتی برای گریه مهیا نمیشود
بعد از تو جز صراحت این درد آشنا
چیزی نصیب این من تنها نمیشود
آدم بهانه بود برای هبوط عشق
اینجا کسی برا تو حوا نمیشود
دارم به انتهای خودم میرسم ببین
شوری شبیه باد تو برپا نمیشود
از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم
احساس من درون غزل جا نمیشود
عشق یعنی ,سوز نی , آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم,یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
چرا ساکت نمیشوی؟؟؟؟
صدای نفسهایت....
در آغوش او!
ازاین راه دور هم آزارم میدهد...
لعنتی....
آرامتر نفس نفس بزن!!
بفهم لعنتی...!
یکبار هم بفهم !
این اسمش قلب است!
همان که دردستت بازیش میدهی...
عروسکت رامیگویم:اسمش قلب است....
میتپید قبل ازتو!
رنگ داشت!امید داشت!
تو سردش کردی....
سنگش کردی...
تنگش کردی....
دیگر نفس ندارم!
پس بده !
من قلبم را میخواهم...
وقتی کسی به عشقش میگه نفسمی...
یعنی نمیشه نفسم رو باکسی قسمت کنم
یعنی آدم باش-فقط مال من باش!
یعنی چشمات باید فقط منو ببینه
بفهم لطفا....
هردو از ته دل میگوییم
من حرف هایم را،تو دروغ هایت را...
تعداد صفحات : 5
به وبلاگ من خوش آمدید ───────────────── ───────────▄───── ─────────▄▀▄▀──── ───────▄▀▄▀────── ─────▄▀▄▀──────── ───▄▀▄▀────────── ──▀▄▀▄─────────── ────▀▄▀▄───▄───── ──────▀──▄▀▄▀▄─── ───────▄▀▄▀─▀▄▀▄─ ─────▄▀▄▀──▄▀▄▀── ───▄▀▄▀──▄▀▄▀──── ──▀▄▀▄─▄▀▄▀────── ────▀▄▀▄▀──▄───── ──────▀──▄▀▄▀──── ───────▄▀▄▀──▄▀▄─ ─────▄▀▄▀──▄▀▄▀── ───▄▀▄▀──▄▀▄▀──── ──▀▄▀▄─▄▀▄▀────── ────▀▄▀▄▀----▄-──── ──────▀──▄▀▄▀▄─── ───────▄▀▄▀─▀▄▀▄─ ─────▄▀▄▀▄────▀── ───▄▀▄▀─▀▄▀────── ────▀▄▀▄───────── ──────▀▄▀▄─────── ────────▀────────
به وبلاگ دوست داران عشق خوش امدید
گالری عکس
دریافت همین آهنگ